پیتا کنیدن، پیدا کناندن، آشکار گرداندن، آشکار کردن: (... زندگی داخلی یک حاکم عیاش را در زمان ساسانیان بر ما مکشوف میکند) (ص. هدایت. سگ ولگرد. 88)، برهنه کردن
پیتا کنیدن، پیدا کناندن، آشکار گرداندن، آشکار کردن: (... زندگی داخلی یک حاکم عیاش را در زمان ساسانیان بر ما مکشوف میکند) (ص. هدایت. سگ ولگرد. 88)، برهنه کردن
بهبود بخشیدن، به هم پیوستن بهبود بخشیدن التیام دادن، بهم پیوستن: (باقتضای مقادیر ملتئم کردند نه هیچ جزو بنقصان نه هیچ جزو فزون) (جمال الدین اصفهانی. گنج سخن 37: 2)
بهبود بخشیدن، به هم پیوستن بهبود بخشیدن التیام دادن، بهم پیوستن: (باقتضای مقادیر ملتئم کردند نه هیچ جزو بنقصان نه هیچ جزو فزون) (جمال الدین اصفهانی. گنج سخن 37: 2)